دوم ژانویه به سال میلادی
از ۲۴ دسامبر تا ۵ ژانویه (کمی رسمی کمی غیر رسمی) تعطیلی بود. من چند روز اون وسطا سر کار اومدم. پرنده پر نمی زد. از بعد از شب ژانویه حموم نکرده بودم. تمام روز را تنبلی کرده و خوابیده بودم. موهام هنوز بوی بار می داد. روی دستم هم دوتا مهر مختلف مربوط به دوبار مختلف بود که کاملا پاک نشده بود. امروز حسش نبود که بیام ولی خودمو مجبور کردم. یه حموم حسابی و بزن بیرون. اینجا زمستان های طولانی ای دارد. تقریبا سه یا چهار بار دمای هوا بین منهای بیست و منهای سی و پنج درجه می رسد. این هفته اینجوری که بنظر می رسد یکی از اون دفعه هایی است که هوا خیلی سرد می شود. از وقتی اومدم سر کار بی حوصله ام و نمی تونم کار کنم. هیوفن هم آفیسی ام رفته دومینیک ریپابلیک. قبل از رفتن یه مایوی یدک گرفت که همیشه یه مایوی خشک داشته باشد. اگه بود یه قهوه با هم درست می کردیم. یه ددلاین کنفرانس برای اول فوریه دارم. رییس دیتا می خواد. شغلی را انتخاب کردم که هر پرژه یک چلنج تازه است. در گذار از دکترا به پست داکی باز تو فیلدم شیفت کردم. هر روز ام همراه است با یادگیری. هر روزم پر است از انتظار نوآوری و باروری. هنوز جا نیفتادم و فکر اینکه نتوانم انتظار ها را برآوره کنم مضطرب ام می کند(What if I can't). تو زندگی کاری ام همش از (comfort zone) زدم بیرون و ریسک کردم. همین باعث شده که در زندگی غیر کاری ام، زندگی روتین، آرام و بدون حاشیه را ترجیح بدم. توی کامفورت زن ام با خودم و عده انگشت شماری که بادقت از فیلترم گذشتند، خوشم. توان ذهنی و روحی (گاهی جسمی) برای پیچیدگی و هیاهو ندارم.
با مداد روی کیبوردم حروف الفبا را نوشتم. امیدوارم امسال بیشتر بنویسم.
[۱۳۹۳ دی ۱۲, جمعه]
CopyRight © 2006 mycosyroom.blogspot