خیلی وقته وبلاگمه اما چون لپ تاپم را عوض کردم برچسب های فارسی را دیگه ندارم. گروه ریسرچ جدیدی که باهاشون کار می کنم عشق اپل هستند و بعد از سال ها مقاومت و اه وپیف کردن به محصولات اپل، روحم را یک شبه به اپل فروختم. در حال حاضر از کار کردن با اپل لذت می برم و به هیپوکریسی خودم می خندم.
+
امروز صبح هوا منهای بیست و شش درجه سانتی گراد بود. این بهانه ای شد که شنبه مون را در خانه بگذرانیم. خیلی وقت است که آخر هفته ریلکسی نداشته ام. یه عالمه کار خونه، لاندری و خرید و ... که باید انجام می شد. اینجا چون زمستان های طولانی و سردی دارد، رفتار مردم در تابستان و یا زمانی که هوا گرمه پر از اغراق است. وقتی که هوا گرم است، اگر بخواهی تو خونه بمونی انگار دچار گناه شدی. مردم سعی می کنند تا آخرین قوا وقتشون را در بیرون از خانه، در حال تفریح و لذت از لحظه لحظه هوای خوب بگذرانند. یه جورایی سعی می کنند که یک عالمه فان بیرون از خانه را برای روزهای سرد ذخیره کنند. امروز خوشحالم که تو خونه ام. بساط جوراب حوله ای، شومینه، بک تو بک رآلیتی شو و چت های گاه و بی گاه براه است.