هفته ای دوبار شنا، دو بار یوگا، یه بار کاردیو.
پارامتری هست به نام سی سالگی. اینو باید خیلی جدی گرفت. چون برای حفط کمر باریک باید زحمت کشید. هر چیز خوشمزه ای را بی حساب و کتاب نباید خورد. موضوع یه کم جدی تر می شه. خیلی دردناک است ولی خوب حقیقت است. پارامتر دیگه ای هم هست به نام تئوری کار بودن بخصوص از نوع کامپیوتیشنال. از صبح تا شب بشین پشت کامپیوتر کد بنویس، فسفر بسوزون و از جات جم نخور. برعکس تجربی کارا که فیت و تر و فرز هستند ، تئوری کارا تنبل و هندونه وار هستند. یه ضرب المثل ترکی هست که می گه هندونه با یه جا خوابیدن گنده می شه! پارامتر دیگه ای هم هست به نام آمریکا. پاتو که توش می گذاری چاق می شی. یعنی باید برای لاغری زحمت کشید. کلا اینجا برای همه چیز باید زحمت کشید. خلاصه اینجوریاس.
امروز از 9 صبح تا 6 بعد از ظهر یه دم کار کردم. از اون روزایی که یه عالمه دیتای خوب گرفتم و چند تا ایده خوب به ذهنم رسید. آخر هفته با دو تا از دوستام بعد از جیم، برای گروسری شاپینگ می ریم Whole food . هر دفعه یکی مون رانندگی می کند. امروز خرید هفتگی ام را کردم. یه عالمه غذا درست کردم و نگرانی غذا را تا چند روز ندارم. دوش گرفتم و صورتم را کرم مالی شبانه کردم. تو تخت ام هستم. دو تا بالش زیر پاهام گذاشتم که خستگی ام در ره. میوه خوران، دارم دنبال یه فیلم خوب تو نتفلیکس می گردم. خوش خوشانمه. حالم خریدنی است اما نمی فروشم.
حالم گرفته است. پیپرمون را Nature ریجکت کرد. روش خیلی حساب کرده بودم. ردیو هد گوش می دم و کامنت رفری ها رو می خونم. فردا تعطیله. 4 جولای است. به یه پیک نیک دعوتم. احمق ها کنار دریاچه دانشگاه می خوان پیک نیک کنن. ما که هفت روز هفته را تو این خراب شده ایم. اقلا یه روز یه کم دورتر یه جای متفاوت تر بریم چی می شه؟ لاغر نمی شم. نمی دونم درسم کی تموم می شه. دلتنگم. الان پیش پدر و مادرشه. هفته دیگه ام برای کنفرانش می ره ایتالیا و من به خاطر این ویزای لعنتی نمی تونم برم بیرون. جدیدا حسودی یکی از هم آفیسی هام را می کنم. حسودی عجب چیزی است. دلم کلی به حال آدمای حسود سوخت. تمام مدت چه رنجی می کشند. من که حسودی نمی کردم. استاد راهنمام باعث شد. هی از اون تعریف کرد. هی زد تو سر من. امروز توگوگل سرچ کردم چجوری می شه جلوی حسودی را گرفت؟ خودمم باورم نمی شه. دارم چرت و پرت می گم، می دونم. آخه چرا پیپرمون ریجکت شد؟ همش کار می کنم. بازدهی ندارم. ریزالت ندارم. این دکترا عین اره دو سر رفته تو ماتحتم. گشنمه. لاغر نمی شم. پس من کی قراره درسم تموم شه؟