همسایه بغلی ام پیانو می زند. سنش کم نیست، تمرین هایی که می کند به نظرم خیلی حرفه ای نمیاد. ساعت ها بدون وقفه تمرین می کند. قطعه های خیلی معروف از شوپن و بتهوون ... امروز غافلگیرم کرد. داشت یکی از قطعه های آناتما را تمرین می کرد. پشتکارش بهم انرژی می ده. یه سگ شبیه سگ آقای پتی ول * دارد. بندرت سلام کند. بعضی وقتا وقتی سگشو برای گردش بیرون می برد همدیگه را جلوی آسانسور می بینیم. یک از همین دفعه ها اوایلی بود که مهاجرت کرده بودم. به شدت مریض بودم. هرچی بیشتر علائم سرماخوردگی ام را تو اینترنت جستجو می کردم مطمئن می شدم که Swine flu دارم. دم آسانسور بهش می گم تو اول برو، من منتظر می شوم با آسانسور بعدی میام .می ترسم مریضی ام مسری باشد. بدون اینکه نگام کند گفت:
I couldn't care less!
سگشو بغل کرد و سوار اسانسور شد.