Academic Rape
استاد راهنمام ریپ آکادمیک ام کرد. چنان رعب و وحشتی هم برام ایجاد کرد که حتی بعدش جرات نکردم برم شکایت کنم. چرا؟ چون جون ندارم. حوصله درگیری و اعصاب خردی و استرس اضافی ندارم بخصوص که الان بیشتر نگران سلامتی ام هستم. دلیل دیگه هم اینه که احتیاج به رکامندیشن اش دارم و نمی تونم همه پل های پشت سرم را خراب کنم. فقط خواستم بگم کلمه ریپ را که می شنوم یاد استاد راهنمام میفتم. معنی عجز را خوب فهمیدم. عجزی که باعث می شه به یه قدرتی اون بالا اعتقاد پیدا کنی و خودت را تسلی بدی که بالاخره یه روزی حق به حق دار می رسد. نویسنده را در حالی که مشت اش را گره کرده و به سینه اش می کوبد تصور کنید. آخرین ضربه را هفته پیش گرفتم. بدون اینکه من مطلع باشم پیپر ام را فرستادن جورنال و منو نویسنده دوم کردن. پروژه ای که 4 سال روش کار کردم. کافیه به ادیتور جورنال یه نامه بنویسم. حداقل براشون سر درد ایجاد می کنم. فقط الان استطاعت هیچ استرسی را ندارم و اونم اینو می دونه.